کمتر از چهار هفته مانده به آمدن پسرک. بیشتر کارها را کرده ام اما توی ذهنم پر از کار ناتمام است. کار ناتمامم نوشتن است. چقدر حرف نگفته دارم. با خودم. با پسرک و با خدا. مطلب افسردگی نیمه کاره مانده. برایم خیلی مهم است که بنویسمش. به تاخیر افتاده و سخت شده و نوشتن های دیگر را هم معطل خودش کرده. هربار میخواهم بنشینم از حس و حالم بنویسم یاد آن مطلب ناتمام می افتم و کار سخت میشود. اگر بیخیالش شوم دیگر تمام نمیشود. اینطوری هم از نوشتن ِبیشتر میمانم.

واقعا مضحک است. بیشترین چیزی که تا بحال نوشته ام نوشتن درباره نوشتن بوده. نوشتن از اینکه دوست دارم بیشتر بنویسم و ناراحتم از اینکه کم مینوسم و نوشته های ناتمام و .

راضی نیستم. از حودم و برنامه هایم و روزهایی که میگذرد راضی نیستم اما سعی میکنم فکرم را درگیر این نیتی ها نکنم و مثل آدم های سرخوش بی برنامه ی بی هدف از زندگی لذت ببرم تا آرامش خودم و پسرک به هم نریزد. امیدوارم این سرخوشی و بی تفاوتی در روحیه پسرک تاثیر منفی نداشته باشد!

نوشتن درباره ی نوشتن!

دوست دارم اسم تمام پست ها را بگذارم: مادر خوب، مادری است که می نویسد!

مادر خوب، مادری است که می نویسد!

نوشتن ,پسرک ,ناتمام ,کار ,بی ,های ,راضی نیستم ,از اینکه ,نوشتن درباره ,از حودم ,و راضی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوالات ضمن خدمت انتصاب مدیران مدارس طراحی نور و نورپردازی گروه تبلیغاتی نقش و نگار تبلیغات آنلاین برای رونق کسب در امد beamerboy مدیریت دارایی دلقک میزکانتر تاجدار ، میزسمپلینگ ،ابزار سمپلینگ فروشگاه تجهیزات دندانپزشکی شاره کم سنه