حالا که دارم مادر میشوم و نقشی را به عهده میگیرم که ظاهرا  داشتن عذاب وجدان های مختلف بخش جدایی ناپذیر آن است، بگذار عذاب وجدان ننوشتن یا کم نوشتن را هم به اسم مادری بزنم! امروز خیلی یکهو و بی هوا به این نتیجه رسیدم که مادر خوب مادری است که می نویسد!

چرا؟ به هزاران دلیل. مثلا چون نوشتن همیشه حال آدم را بهتر می کند و مادر خوب مادری است که حالش خوب است.

من هنوز به حال خوش ایده آل مادری نرسیده ام. گرچه خدا را شکر حالم ناخوش هم نیست اما اگر از حالا به فکر نباشم احتمالا روز به روز بدتر می شود. این چند سال اخیر در گیچی آرامی به سر برده ام. البته ظاهرش آرام بود اما وقت هایی هم بود که باطنش حسابی طوفانی میشد. گیجی بدترین درد است. خستگی گیجی از خستگی کار زیاد هزار بار بدتر است. گیجی آدم را وقتی که بیکار نشسته خسته میکند، یا حتی وقتی در خواب عمیق فرو رفته، وقتی سریال مورد علاقه اش را تماشا میکند و همزمان خوراکی موردعلاقه اش را میخورد، حتی وقتی لذت بخش ترین کارها را میکند. وقتی گیچی، از تمام کارهایت عقبی با اینکه عملا هیچ کاری نمیکنی و در عین حال همیشه خسته ای! خسته ی نکردن!

تمام لحظه ها در انتظار معجزه ای که یک اتفاق خوب یکهویی بیفتد و یکهویی از گیجی در بیایی. اما گرچه آن اتفاق ها وما غیرممکن و غیر طبیعی هم نیستند و دائم برای شخصیت های فیلم ها و داستان ها در حال وقوعند، برای تو هیچ وقت رخ نمیدهند.

اما نوشتن می تواند آدم را از گیچی دربیاورد. یک مادر خوب نباید گیج باشد. مادر خوب مادری است که می نویسد.

نوشتن درباره ی نوشتن!

دوست دارم اسم تمام پست ها را بگذارم: مادر خوب، مادری است که می نویسد!

مادر خوب، مادری است که می نویسد!

مادر ,مادری ,حال ,ها ,گیجی ,هم ,مادر خوب ,مادری است ,است که ,آدم را ,که می

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میکرودرم خوب روزمرگی های حمید سبزیانی hshafaA جوانسازی و زیبایی تورهای خارجی دراصفهان آنالیز رحم، اجاره ایی، فوری یونیت دندانپزشکی مدرسه طراحی داخلی